صلح پایدار
چهار شنبه 31 / 2 / 1397برچسب:, :: 23:22 :: نويسنده : ارادتمند
تفسير جامع، ج3، ص: 222 ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِ رُسُلاً إِلىَ قَوْمِهِمْ فجََاءُوهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كاَنُواْ لِيُؤْمِنُواْ بِمَا كَذَّبُواْ بِهِ مِن قَبْلُ كَذَالِكَ نَطْبَعُ عَلىَ قُلُوبِ الْمُعْتَدِينَ(74) آن گاه پس از او پيامبرانى بر قومشان مبعوث كرديم و آنان دليلهاى روشن آوردند ولى مردم به آنچه پيش از آن تكذيبش كرده بودند، ايمانآورنده نبودند. بر دلهاى تجاوزكاران اينچنين مهر مىنهيم. (74) عياشى از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود خداوند آفريد خلايق را در حالتى كه مانند سايه بودند (يعنى در عالم ارواح و ذر) و فرستاد بر آنها رسولانى و برگزيد و مبعوث كرد محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بعضى ايمان بآنحضرت آوردند و بعضى ديگر انكار و تكذيب كردند آنحضرت را سپس فرستاد آن بزرگوار را در عالم ديگر (عالم خلق) ايمان آوردند باو همان كسانى كه در آن عالم كه مانند سايه بود (عالم امر) ايمان آورده بودند و كافر شدند آنهائيكه در آن عالم كافر بودند. و از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده ذيل آيه فوق فرمود فرستاد خداوند پيغمبرانى بسوى خلايق هنگاميكه در پشت پدران و رحم مادران بودند هر كس در آن عالم ايمان آورد اين عالم مؤمن است و آنكه كافر بود در اينجا نيز كافر خواهد بود.
در كافى ذيل جمله فَما كانُوا لِيُؤْمِنُوا بِما كَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود خداوند در موقع خلق موجودات و آفرينش آنها موجوداتى را كه دوست ميداشت از طينت بهشتى خلق فرمود و آنچه را كه مبغوض او بود از طينت آتش بيافريد آنگاه آنها را در ظلال جاى داد- راوى حضورش عرض كرد ظلال چيست؟ فرمودند مگر سايه خود را در برابر آفتاب نمىبينى سايه شما چيزى هست در صورتى كه چيزى نيست پس از خلقت خلق خداوند براى آنها رسولانى فرستاد و آن رسولان خلايق را دعوت به پرستش خداى يكتا و اقرار به پيغمبران نموده و گروهى اعتراف و اقرار نمودند و بعضى انكار و تكذيب كردند بعد از آن ولايت ما آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بر آنها عرضه نمودند بخدا قسم اقرار بولايت ما نكردند مگر آنهائى كه محبوب خدا بودند و انكار نكردند ما را جز آنهائى كه خداوند ايشان را مبغوض ميداشت اين است معناى آيه كه ميفرمايد ايمان نياورند كسانى كه در آن عالم تكذيب كردند. و اين حديث را ابن بابويه در كتاب علل روايت كرده است.
تفسير جامع، ج3، ص: 228 وَ قَالَ مُوسىَ رَبَّنَا إِنَّكَ ءَاتَيْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَأَهُ زِينَةً وَ أَمْوَالًا فىِ الحَْيَوةِ الدُّنْيَا رَبَّنَا لِيُضِلُّواْ عَن سَبِيلِكَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلىَ أَمْوَالِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلىَ قُلُوبِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُواْ حَتىَ يَرَوُاْ الْعَذَابَ الْأَلِيمَ(88) موسى گفت: اى پروردگار ما، به فرعون و مهتران قومش در اين جهان زينت و اموال دادهاى، اى پروردگار ما، تا ديگران را از طريق تو گمراه كنند. اى پروردگار ما، اموالشان را تباه ساز و دلشان را سخت كن. ايمان نمىآورند تا آن گاه كه عذاب دردآور را بنگرند. (88) فرمود حضرت عسكرى عليه السّلام نظير طمس موسى براى امير المؤمنين عليه السّلام نيز اتفاق افتاد شخصى از دوستان آنحضرت در شام بود نامه حضورش نوشت فدايت گردم ميل دارم حضورت شرفياب بشوم ولى از معويه ميترسم بعد از حركت من دست درازى باموال و عيالات من بنمايد آنحضرت براى او پيغام فرستاد تمام اهل و عيالات و اموال خود را جمع كن و بر محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و آل او درود فرست و بگو پروردگارا اينها را وديعه و گروگان بشما دادم بر حسب دستور بنده و ولى تو على بن أبي طالب عليه السّلام سپس حركت كن بطرف ما آن شخص بدستور امير المؤمنين رفتار نمود و حركت كرد خبر بمعاويه رسيد امر كرد اموال او را غارت كنند و عيالاتش را اسير نمايند گماشتگان معويه رفتند تا اجراء كنند دستورات او را خداوند القاء نمود شبيه عيالات معويه را بعيالات آنشخص و اموال او را مبدل نمود بمار و عقربهائى و جمعى از آنها را زهر زدند و هلاك گردانيدند.
وَ أَوْحَيْنَا إِلىَ مُوسىَ وَ أَخِيهِ أَن تَبَوَّءَا لِقَوْمِكُمَا بِمِصْرَ بُيُوتًا وَ اجْعَلُواْ بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً وَ أَقِيمُواْ الصَّلَوةَ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ(87) به موسى و برادرش وحى كرديم كه براى قوم خود در مصر خانههايى مهيا كنيد و خانههاى خود را عبادتگاه سازيد و نمازگزاريد و مؤمنان را بشارت ده. (87)
تفسير جامع، ج3، ص: 229 ابن بابويه در آيه وَ أَوْحَيْنا إِلى مُوسى وَ أَخِيهِ از ريا بن صلت روايت كرده گفت حضرت رضا عليه السّلام در مجلس مأمون حضور داشتند و جمعى از علماء و متكلمين نيز حاضر بودند از آنحضرت پرسيدند فرق ميان عترت و امت چيست؟ و چرا عترت بر امت عزت و شرافت دارند حضرت براى عترت و تفسير اصطفى و برگزيدن عترت دوازده وجه بيان فرموده تا جائيكه فرمودند پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از مسجد تمام مردم را بجز عترت خود بيرون نمودند مردم حتى عمويش عباس اعتراض كرده گفتند چرا عترت را باقى گذاشتى و همه را خارج كرديد فرمود من اين كار را باختيار و ميل خود نكردهام بلكه بدستور خداوند عمل نمودم كه بمن ابلاغ شده، نسبت على بمن چون نسبت هرون است بموسى علماء از حضرت پرسيدند در تأييد اين بيان در قرآن مدرك وجود دارد فرمودند بلى و اين آيه را تلاوت نمودند وَ أَوْحَيْنا إِلى مُوسى وَ أَخِيهِ تا آخر آيه و اين آيه منزلت امير المؤمنين عليه السّلام را نسبت به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميرساند و بعلاوه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تصريح فرمودند كه اى مردم بدانيد و آگاه باشيد دخول شخص جنب بمسجد حرام است و حلال نيست مگر براى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و آل او، و حضرت رضا عليه السّلام فرمود با اين ترتيب چه كسى ميتواند مقام و منزلت ما را انكار كند در صورتى كه اين فرموده پيغمبر است كه من شهر علمم عليم در است و هر كه بخواهد وارد شهر شود ناگزير است از در آن داخل شود و براى ثبوت شرف و فضيلت عترت بر امت همينقدر كافى است و اين موضوع را كسى جز دشمنان و معاندين انكار نميكنند.
ابن مغازلى شافعى در كتاب مناقب از عدى بن ثابت روايت كرده گفت روزى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تشريف آورده فرمودند خداوند بسوى پيغمبرش موسى وحى رسانيد كه مسجدى پاكيزه و طاهر بنا كن و در آن مسجد جز خود و هارون برادرت كسى نبايد سكونت نمايد و در مسجد من هم نبايد غير از من و على و فاطمه و فرزندانش ديگرى سكونت اختيار ك نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||
![]() |